قومی، نژادی، مربوط به قوم، مربوط به نژاد
The ethnical diversity in this city is truly remarkable.
تنوع نژادی در این شهر واقعاً قابل توجه است.
We should respect the ethnical differences among us.
باید به تفاوتهای قومی بین خودمان احترام بگذاریم.
مربوط به قومشناسی، مربوط به اتنولوژی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She conducted an ethnical research project to investigate the impact of globalization on indigenous communities.
پروژهی تحقیقاتی قومشناسیای به منظور بررسی تأثیر جهانی شدن بر جوامع بومی انجام داد.
The ethnical studies class focused on understanding different cultures and their traditions.
کلاس مطالعات اتنولوژی بر درک فرهنگهای مختلف و سنتهای آنها متمرکز بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ethnical» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ethnical