فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Experience Pain

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation

درد کشیدن، احساس درد کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالوکیشن‌های کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She began to experience pain in her chest.

او شروع به احساس درد در قفسه سینه اش کرد.

No one should have to experience pain like that.

هیچ کس نباید چنین دردی را تجربه کند (بکشد).

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت experience pain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «experience pain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/experience-pain

لغات نزدیک experience pain

پیشنهاد بهبود معانی