آمیزواج طرفدارنامه (نشریهای غیرحرفهای و غیررسمی که طرفداران طیف خاص ادبی و موسیقی و غیره برای لذت بردن دیگر طرفدارانی که دارای این علاقهی مشترک هستند منتشر میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I used to collect fanzines when I was younger.
وقتی جوانتر بودم، طرفدارنامهها را گردآوری میکردم.
I love reading fanzines because they provide a unique perspective on my favorite TV shows.
عاشق خواندن طرفدارنامهها هستم زیرا در آنها دیدگاه منحصربهفردی در مورد برنامههای تلویزیونی محبوب من ارائه میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fanzine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fanzine