بهطور عملی، شدنی، قابل انجام، بهصورت امکانپذیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The total cost could feasibly reach a million dollars.
هزینهی کل ممکن است بهطور عملی به یک میلیون دلار برسد.
The project could feasibly be completed within six months.
امکانپذیر است که این پروژه ظرف شش ماه تکمیل شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «feasibly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/feasibly