فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Feminist

ˈfemɪnɪst ˈfemɪnɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    feminists

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جامعه‌شناسی سیاست فمینیست، طرفدار حقوق زنان (فردی که به‌دنبال برابری جنسیتی و رفع تبعیض علیه زنان است)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Being a feminist can mean different things to different people.
- فمینیست بودن می‌تواند برای افراد مختلف، معانی متفاوتی داشته باشد.
- As a feminist, she believes in empowering women through education.
- به‌عنوان طرفدار حقوق زنان، او معتقد است که توانمندسازی زنان ازطریق آموزش صورت می‌گیرد.
adjective
جامعه‌شناسی سیاست فمینیستی، وابسته به فمینیسم، وابسته به طرفداری از حقوق زنان
- He supports feminist ideals and principles.
- او از آرمان‌ها و اصول فمینیستی حمایت می‌کند.
- She is known for her feminist activism and advocacy for women's rights.
- او به‌خاطر فعالیت‌های فمینیستی و حمایت از حقوق زنان شناخته شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feminist

  1. noun someone who advocates for the rights and equality of women, seeking to address and challenge societal norms and structures that perpetuate gender discrimination and inequality
    Synonyms:
    women's rightist libber women's liberationist
  1. adjective relating to feminism

ارجاع به لغت feminist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feminist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/feminist

لغات نزدیک feminist

پیشنهاد بهبود معانی