فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Feuilleton

ˈfɜɪl.tɒn ˈfɔɪl.tən ˈfɜɪ.tɒn ˈfɔlətən

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پاورقی (قسمتی که به بخشِ سیاسیِ روزنامه‌های فرانسوی پیوست شده بود و بیشتر شاملِ اخبار غیر سیاسی، شایعات و ... بود.)

She submitted her latest article to the feuilleton section of the magazine.

او آخرین مقاله‌ی خود را به بخش پاورقی مجله ارسال کرد.

Many readers eagerly awaited the weekly feuilleton.

بسیاری از خوانندگان مشتاقانه منتظر پاورقی هفتگی بودند.

noun countable

کتاب ضمیمه‌شده، مقاله‌ی ضمیمه‌شده (وقتی به‌صورت پاورقی در روزنامه چاپ شود.)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The feuilleton included a mix of fiction, poetry, and cultural critiques.

کتاب ضمیمه‌شده شامل ترکیبی از داستان، شعر و نقد فرهنگی بود.

The feuilleton featured a captivating story about the city's hidden gems.

کتاب ضمیمه‌شده داستانی گیرا در مورد جواهرات پنهان شهر داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت feuilleton

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feuilleton» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/feuilleton

لغات نزدیک feuilleton

پیشنهاد بهبود معانی