پروژهی میدانی، کار میدانی
The botanist's fieldwork in the rainforest helped discover several new plant species.
کار میدانی گیاهشناس در جنگلهای بارانی به کشف چندین گونهی گیاهی جدید کمک کرد.
The geologist spent weeks conducting fieldwork to study the rock formations in the remote desert.
این زمینشناس هفتهها را صرف انجام پروژهی میدانی برای مطالعهی سازندهای سنگی در صحرای دوردست کرد.
(نظامی) سنگربندی موقت، سنگر خاکی، استحکامات موقت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fieldwork serves as a crucial tactic for soldiers in the battlefield.
سنگربندی موقت بهعنوان یک تاکتیک حیاتی برای سربازان در میدان جنگ عمل میکند.
The general ordered his troops to fortify their position with fieldwork.
ژنرال به نیروهای خود دستور داد تا موقعیت خود را با استحکامات موقت تقویت کنند.
تحقیق میدانی، مصاحبهی میدانی
Fieldwork is an essential aspect of social science research.
تحقیق میدانی یک جنبهی ضروری از تحقیقات علوم اجتماعی است.
The researcher spent months in Africa for her fieldwork project.
این محقق ماهها را در آفریقا برای پروژهی مصاحبهی میدانی خود سپری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fieldwork» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fieldwork