گذشتهی ساده:
flunkedشکل سوم:
flunkedسومشخص مفرد:
flunksوجه وصفی حال:
flunkingشکست، (آمریکا، عامیانه) شکست خوردن (در امتحانات)، چیدن، موجب شکست شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He flunked half of the students.
او نصف شاگردان را رد کرد.
I flunked math.
در ریاضی رفوزه شدم.
(عامیانه) به خاطر نمرات بد اخراج کردن یا شدن
گذشتهی ساده flunk در زبان انگلیسی flunked است.
شکل سوم flunk در زبان انگلیسی flunked است.
وجه وصفی حال flunk در زبان انگلیسی flunking است.
سومشخص مفرد flunk در زبان انگلیسی flunks است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flunk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flunk