آخرین به‌روزرسانی:

Flunk

flʌŋk flʌŋk flʌŋk

گذشته‌ی ساده:

flunked

شکل سوم:

flunked

سوم‌شخص مفرد:

flunks

وجه وصفی حال:

flunking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

شکست، (آمریکا، عامیانه) شکست خوردن (در امتحانات)، چیدن، موجب شکست شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He flunked half of the students.

او نصف شاگردان را رد کرد.

I flunked math.

در ریاضی رفوزه شدم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flunk

  1. verb fail
    Synonyms:
    miss drop out

Phrasal verbs

flunk out

(عامیانه) به خاطر نمرات بد اخراج کردن یا شدن

سوال‌های رایج flunk

گذشته‌ی ساده flunk چی میشه؟

گذشته‌ی ساده flunk در زبان انگلیسی flunked است.

شکل سوم flunk چی میشه؟

شکل سوم flunk در زبان انگلیسی flunked است.

وجه وصفی حال flunk چی میشه؟

وجه وصفی حال flunk در زبان انگلیسی flunking است.

سوم‌شخص مفرد flunk چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد flunk در زبان انگلیسی flunks است.

ارجاع به لغت flunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flunk

لغات نزدیک flunk

پیشنهاد بهبود معانی