فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Footboard

ˈfʊtbɔːrd ˈfʊtbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    footboards

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پایه‌ی تخت (ساختار عمودی انتهای تخت)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She leaned against the footboard while tying her shoes.
- او درحالی که کفش‌هایش را می‌بست به پایه‌ی تخت تکیه داده بود.
- The old bed had an ornate footboard that matched its headboard.
- تخت قدیمی، پایه‌ای زیبا داشت که با سرتختش هماهنگ بود.
noun countable
(وسایل نقلیه) رکاب
- The old-fashioned car had a sturdy footboard for passengers to use.
- این خودروی قدیمی رکابی محکم برای استفاده‌ی مسافران داشت.
- As the tram slowed down, he hopped off the footboard and onto the platform.
- با کاهش سرعت تراموا، او از رکاب پایین پرید و به روی سکو رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت footboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «footboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/footboard

لغات نزدیک footboard

پیشنهاد بهبود معانی