شکل جمع:
footboardsپایهی تخت (ساختار عمودی انتهای تخت)
She leaned against the footboard while tying her shoes.
او درحالی که کفشهایش را میبست به پایهی تخت تکیه داده بود.
The old bed had an ornate footboard that matched its headboard.
تخت قدیمی، پایهای زیبا داشت که با سرتختش هماهنگ بود.
(وسایل نقلیه) رکاب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old-fashioned car had a sturdy footboard for passengers to use.
این خودروی قدیمی رکابی محکم برای استفادهی مسافران داشت.
As the tram slowed down, he hopped off the footboard and onto the platform.
با کاهش سرعت تراموا، او از رکاب پایین پرید و به روی سکو رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «footboard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/footboard