آخرین به‌روزرسانی:

Footboy

ˈfʊt.bɔɪ ˈfʊt.bɔɪ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پادو، شاگرد، نوکر، خدمتکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The footboy hurried to deliver the message.

خدمتکار عجله کرد تا پیام را برساند.

He worked as a footboy in the grand estate.

او به‌عنوان شاگرد در املاک بزرگ کار می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت footboy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «footboy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/footboy

لغات نزدیک footboy

پیشنهاد بهبود معانی