فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Footworn

American: fʊtˌwɔːrn British: ˈfʊtwɔːn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خسته‌پای (برای مثال به‌دلیل پیاده‌روی)، کوفته‌پای، ازپای‌افتاده

I did not have the heart to force those footworn soldiers to walk any further.

دلم نمی‌آمد که آن سربازان ازپاافتاده را وادار به پیاده‌روی بیشتری کنم.

adjective

(ساییده یا فرسوده یا نخ‌نما در اثر پاخوردن) پاخورده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a footworn rug

فرش پاخورده

the footworn steps of Agha Amoo's roof

پله‌های ساییده‌شده‌ی بام (خانه‌ی) آقاعمو

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت footworn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «footworn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/footworn

لغات نزدیک footworn

پیشنهاد بهبود معانی