گذشتهی ساده:
fractionalizedشکل سوم:
fractionalizedسومشخص مفرد:
fractionalizesوجه وصفی حال:
fractionalizingتکهتکه کردن، تجزیه کردن، تقسیم کردن (به بخشهای کوچکتر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The system fractionalizes data into separate components for easier processing.
سیستم، دادهها را برای پردازش آسانتر به اجزای جداگانه تقسیم میکند.
The land was fractionalized into small plots after the reform.
زمین، پساز اصلاحات به قطعات کوچک تکهتکه شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fractionalize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fractionalize