همچنین میتوان از set the ball rolling و start the ball rolling نیز استفاده کرد.
شروع کردن، دستبهکار شدن، به راه انداختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
To get the ball rolling, I’ll send out the invitations for the event.
برای شروع، من دعوتنامههای رویداد را ارسال میکنم.
If we want to achieve our goals, we need to get the ball rolling right now.
اگر میخواهیم به اهدافمان برسیم، باید همین الان شروع کنیم.
The initial investment from the sponsor set the ball rolling for the entire campaign.
سرمایهگذاری اولیه از طرف حامی مالی، کمپین را به راه انداخت.
Let’s start the ball rolling by discussing our ideas for the new campaign.
بیایید با بحث کردن دربارهی ایدههایمان برای کمپین جدید دستبهکار شویم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «get the ball rolling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-the-ball-rolling