آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Grandly

معنی grandly | جمله با grandly

adverb

به‌طور مهم، به‌طور بااهمیت

He announced grandly that she was spending Christmas in the Hawaiian Islands.

او با اهمیت اعلام کرد که کریسمس را در جزایر هاوایی می‌گذراند.

She described herself grandly as an 'electrical engineer'.

او خود را به‌شکل مهم به‌عنوانِ یک «مهندس برق» توصیف کرد.

adverb

به‌طور باشکوه، به‌طور مجلل، به‌طور تحسین‌برانگیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

His home is very grandly furnished.

خانه‌اش به‌طور باشکوه مزین شده است.

The hotel was grandly decorated, with high-ceilinged guest rooms.

این هتل به‌طور مجلل با اتاق‌های مهمانِ سقف بلند، آراسته شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد grandly

  1. adverb royally
    Synonyms:
    wonderfully majestically regally sumptuously

ارجاع به لغت grandly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grandly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grandly

لغات نزدیک grandly

پیشنهاد بهبود معانی