فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Haji

ˈhɑːdʒi ˈhædʒi

شکل جمع:

hajis

توضیحات:

شکل‌های نوشتاری دیگر این لغت: hajji, Hajji, hadji, Hadji و Haji

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

حاجی (فرد مسلمانی که در مکه مراسم حج را به جا آورده باشد)

The haji wore white garments.

حاجی لباس احرام سفیدرنگی به تن داشت.

The hajjis were welcomed warmly by the people.

حجاج توسط مردم به‌گرمی مورد استقبال قرار گرفتند.

noun countable

حاجی، حاج (عنوانی احترام‌آمیز در فرهنگ اسلامی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The haji's wisdom and experiences inspired the younger generation.

خرد و تجربیات حاجی الهام‌بخش نسل جوان بود.

He gave a warm greeting to the haji as he entered the room.

هنگام ورود حاجی به اتاق، به‌گرمی با او احوال‌پرسی کرد.

noun countable

انگلیسی آمریکایی ناپسند حاجی (واژه‌ای توهین‌آمیز که سربازان آمریکایی حاضر در جنگ‌های خاورمیانه برای اشاره به مسلمانان یا عرب‌ها به کار می‌برند)

"Hey, haji," the US soldier said.

سرباز آمریکایی گفت: «هی، حاجی.»

The US soldier used the word "haji" to disparage the Muslim man.

سرباز آمریکایی به‌منظور تحقیر کردن مرد مسلمان از واژه‌ی «حاجی» استفاده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت haji

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «haji» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/haji

لغات نزدیک haji

پیشنهاد بهبود معانی