رادیوی آماتور، رادیو آماتوری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My grandfather enjoys using his ham radio to communicate with other amateur radio operators around the world.
پدربزرگم از اینکه با رادیوی آماتورش با دیگر اوپراتورهای رادیوی آماتور در سراسر دنیا ارتباط برقرار کند، لذت میبرد.
I bought a new ham radio antenna.
یک آنتن رادیوی آماتور جدید خریدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ham radio» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ham-radio