فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hanky

ˈhæŋki ˈhæŋki

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

پوشت، دستمال جیبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She wiped her tears with a soft hanky.

اشک‌هایش را با یک دستمال جیبی نرم پاک کرد.

The magician pulled a white hanky out of his sleeve.

شعبده‌باز یک پوشت سفید از آستینش بیرون آورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hanky

  1. noun a square piece of cloth used for wiping the eyes or nose or as a costume accessory
    Synonyms:
    handkerchief hankie hankey

ارجاع به لغت hanky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hanky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hanky

لغات نزدیک hanky

پیشنهاد بهبود معانی