با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hard-set

ˈhɑrdˌsɛt ˈhɑːdˌsɛt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    سفت‌ومحکم، انعطاف‌ناپذیر، ثابت، جدی
    • - Despite the protests of the employees, the boss remained hard-set in his decision to cut back on employee benefits.
    • - علی‌رغم اعتراض کارمندان، رئیس در تصمیم خود برای کاهش مزایای کارمندان ثابت بود.
    • - The company had a hard-set policy on punctuality, and anyone who arrived late was immediately reprimanded.
    • - این شرکت سیاستی سفت‌ومحکم در مورد وقت‌شناسی داشت و هرکسی که دیر می‌آمد، بلافاصله توبیخ می‌شد
  • adjective
    گرفتار، در تنگنا، در زحمت
    • - The hard-set family faced financial difficulties but managed to stay strong and support each other.
    • - خانواده‌ی گرفتار با مشکلات مالی مواجه شدند اما توانستند قوی بمانند و از یکدیگر حمایت کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت hard-set

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hard-set» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hard-set

لغات نزدیک hard-set

پیشنهاد بهبود معانی