سفتومحکم، انعطافناپذیر، ثابت، جدی
Despite the protests of the employees, the boss remained hard-set in his decision to cut back on employee benefits.
علیرغم اعتراض کارمندان، رئیس در تصمیم خود برای کاهش مزایای کارمندان ثابت بود.
The company had a hard-set policy on punctuality, and anyone who arrived late was immediately reprimanded.
این شرکت سیاستی سفتومحکم در مورد وقتشناسی داشت و هرکسی که دیر میآمد، بلافاصله توبیخ میشد
گرفتار، در تنگنا، در زحمت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The hard-set family faced financial difficulties but managed to stay strong and support each other.
خانوادهی گرفتار با مشکلات مالی مواجه شدند اما توانستند قوی بمانند و از یکدیگر حمایت کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hard-set» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hard-set