با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hard Stop

hɑrd stɑp hɑːd stɒp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
توقف قطعی، توقف غیرقابل انعطاف (به معنای زمان مشخصی است که شخص باید وظیفه‌ای را به پایان برساند تا بتواند به تعهد زمانی دیگری بپردازد.)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The meeting had a hard stop at 3 PM, so we had to wrap up quickly.
- جلسه در ساعت ۳ بعدازظهر توقف غیرقابل انعطاف داشت؛ بنابراین ما مجبور شدیم به‌سرعت نتیجه‌گیری کنیم.
- She set a hard stop for her workday to ensure she made it to the event on time.
- او یک توقف قطعی برای روز کاری خود تعیین کرد تا مطمئن شود که به‌موقع به مسابقه می‌رسد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت hard stop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hard stop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hard-stop

لغات نزدیک hard stop

پیشنهاد بهبود معانی