با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Headboard

ˈhedbɔːrd ˈhedbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    تخته‌ی بالای تختخواب، تخته‌ی پشتی، تاج بالای تختخواب
    • - She leaned against the headboard, engrossed in her book.
    • - او به تاج بالای تختحواب تکیه داد و در کتابش غرق شد.
    • - The headboard of the bed was beautifully carved with intricate designs.
    • - تخته‌ی پشتی تخت با طرح‌های پیچیده به زیبایی حک شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت headboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/headboard

لغات نزدیک headboard

پیشنهاد بهبود معانی