خودش (آن زن)، خود آن زن، خودش را
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She did it herself.
او خودش آن کار را کرد.
She went herself.
خودش رفت.
She'll go herself.
او خودش خواهد رفت.
She cut herself.
(او) خودش را برید.
She is proud of herself.
او به خودش میبالد.
Herself will have her tea now.
او اکنون چای خود را خواهد خورد.
She is not herself today.
امروز خودش نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «herself» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/herself