انگلیسی بریتانیایی چتایی، جوت، کنفهندی (نوعی پارچه)
I spotted a hessian bag in the corner of the room.
گوشهی اتاق یک کیف چتایی را دیدم.
The soldier wore a hessian uniform during battle.
سرباز هنگام نبرد یونیفرم چتایی به تن داشت.
وابسته به ایالت هس، اهل هس، هسین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I met a hessian at the local German festival.
در جشنوارهی محلی آلمان با یک هسین آشنا شدم.
The hessian arrived in town with a heavy accent and traditional clothing.
هسین با لهجهی زیاد و لباس سنتی وارد شهر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hessian» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hessian