فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hessian

ˈheʃn ˈhesiən

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

انگلیسی بریتانیایی چتایی، جوت، کنف‌هندی (نوعی پارچه)

I spotted a hessian bag in the corner of the room.

گوشه‌ی اتاق یک کیف چتایی را دیدم.

The soldier wore a hessian uniform during battle.

سرباز هنگام نبرد یونی‌فرم چتایی به تن داشت.

noun countable

وابسته به ایالت هس، اهل هس، هسین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

I met a hessian at the local German festival.

در جشنواره‌ی محلی آلمان با یک هسین آشنا شدم.

The hessian arrived in town with a heavy accent and traditional clothing.

هسین با لهجه‌ی زیاد و لباس سنتی وارد شهر شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hessian

  1. noun a freelance fighter
    Synonyms:
    mercenary soldier of fortune adventurer hessian boot jackboot wellington wellington-boot

ارجاع به لغت hessian

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hessian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hessian

لغات نزدیک hessian

پیشنهاد بهبود معانی