شهد گیاهی، شهد نباتی، عسلک
The honeydew was sticky and sweet.
عسلک چسبناک و شیرین بود.
The plants were covered in sticky honeydew.
گیاهان با شهد گیاهی چسبناک پوشیده شده بودند.
میوه طالبی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The honeydew melon was perfectly ripe and juicy.
طالبی کاملا رسیده و آبدار بود.
I love the refreshing taste of honeydew in a fruit salad.
من عاشق طعم تازهی طالبی در سالاد میوه هستم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «honeydew» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/honeydew