چسبناکی، چندشی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ickiness of the spilled food made everyone lose their appetite.
چندشی غذای ریختهشده باعث شد همه اشتهای خود را از دست بدهند.
She couldn't shake off the ickiness after stepping in the puddle.
او پساز پا گذاشتن در گودال نمیتوانست (حالت) چندشی را از خود دور کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ickiness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ickiness