(پیش از محاسبه و برآورد بهطور دقیق) ادعاشده، مفروض، فرضی، نسبتدادهشده، انتسابی، تخمینی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the imputed values
ارزشهای فرضی
the imputed cost of home ownership
هزینهی تخمینی مالکیت خانه
کلمهی «imputed» در زبان فارسی به «مفروض»، «نسبتدادهشده» یا در برخی متون «محسوبشده» و «ادعاشده» ترجمه میشود.
این واژه شکل گذشتهی فعل impute است که از ریشهی لاتین imputare گرفته شده و از ترکیب im- (به معنی «بر») و putare (به معنی «حساب کردن» یا «محاسبه کردن») تشکیل شده است. معنای بنیادین آن «نسبت دادن چیزی به کسی یا چیزی دیگر» است، بهویژه در حالتی که آن چیز به طور مستقیم از او صادر نشده باشد. در زبان انگلیسی، «imputed» معمولاً در متون رسمی، حقوقی، اقتصادی و اخلاقی به کار میرود و بار معنایی دقیق و گاه انتقادی دارد.
در زمینهی اخلاق و رفتار انسانی، واژهی «imputed» اغلب به معنای نسبت دادن یک عمل، نیت، یا خطا به شخصی دیگر به کار میرود. برای مثال، وقتی گفته میشود the blame was imputed to him، یعنی «تقصیر به او نسبت داده شد». در این حالت، ممکن است فرد واقعاً مرتکب آن خطا نشده باشد، اما از دید دیگران یا نهادها مسئول شناخته میشود. این کاربرد نشان میدهد که واژهی «imputed» حامل نوعی قضاوت یا تفسیر ذهنی است، نه الزاماً یک واقعیت عینی. بنابراین، درک درست آن مستلزم دقت در بافت جمله و نیت گوینده است.
در حوزهی اقتصاد و آمار، «imputed» معنایی تخصصیتر دارد. در این علوم، وقتی دادهای گمشده یا ناقص وجود دارد، پژوهشگر ممکن است از روشهایی برای برآورد یا جایگزینی مقادیر مفقود استفاده کند. این فرآیند را data imputation (تخمین داده) مینامند و مقدار حاصل را imputed value (مقدار برآوردی یا فرضی) میخوانند. در این معنا، واژه از قلمرو ذهنی و اخلاقی فاصله میگیرد و جنبهای فنی پیدا میکند. «Imputed income» (درآمد فرضی) نیز یکی از اصطلاحات اقتصادی است که به سود یا مزیتی اطلاق میشود که فرد بهطور مستقیم دریافت نکرده، اما از نظر مالیاتی به او نسبت داده میشود، مانند استفاده از خانهی شخصی بهجای پرداخت اجاره.
در زمینهی حقوقی، «imputed» کاربردی بسیار مهم دارد، زیرا در بسیاری از پروندهها، مسئولیت یا نیت ممکن است به کسی نسبت داده شود حتی اگر او مستقیماً دخالتی نداشته باشد. برای مثال، در حقوق جزا، «imputed liability» (مسئولیت منسوب) به شرایطی گفته میشود که فرد به دلیل ارتباط با مجرم یا نقشی غیرمستقیم، مسئول شناخته میشود. چنین مواردی نشاندهندهی نقش پیچیدهی واژه در تعیین مرزهای مسئولیت و عدالت است. در واقع، «imputed» در حقوق پلی است میان عدالت اخلاقی و ضرورت اجتماعی اجرای قانون.
از دیدگاه فلسفی و زبانی، واژهی «imputed» مفهومی عمیقتر از صرفِ نسبت دادن دارد. این واژه به ما یادآوری میکند که در بسیاری از حوزهها — از قضاوتهای اخلاقی گرفته تا تحلیلهای علمی — آنچه «به کسی یا چیزی نسبت داده میشود» الزاماً بازتاب واقعیت مطلق نیست، بلکه اغلب حاصل تفسیر، فرض، یا محاسبهی ذهن انسان است. به همین دلیل، «imputed» واژهای است که در خود دوگانگی دارد: هم میتواند ابزار عدالت و نظم باشد، و هم نشانهای از سوءتفاهم یا قضاوت ناعادلانه. درک این ظرافت معنایی، به ما کمک میکند تا در کاربرد آن دقت بیشتری داشته باشیم و بدانیم که هر نسبت دادن، حامل قدرت و مسئولیتی در برابر حقیقت است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «imputed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imputed