فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

In-service

ˈɪnsɜrːvɪs ˈɪnsɜːvɪs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    ضمن خدمت، حین خدمت
    • - The in-service seminar on customer service strategies was highly informative and engaging.
    • - سمینار ضمن خدمت در مورد استراتژی‌های خدمات مشتری بسیار آموزنده و جذاب بود.
    • - All employees are required to attend the in-service workshop on workplace safety.
    • - کلیه‌ی کارکنان ملزم به حضور در کارگاه حین خدمت ایمنی محیط‌کار هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت in-service

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «in-service» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/in-service

لغات نزدیک in-service

پیشنهاد بهبود معانی