فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

In-law

ɪn lɔ ɪn lɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun informal
    خویشاوند سببی (معمولاً به‌صورت جمع می‌آید)
    • - I'm so lucky to have such supportive in-laws.
    • - بسیار خوش‌اقبال هستم که چنین خویشاوندان سببی حمایتگری دارم.
    • - My mother-in-law is coming over for dinner tonight.
    • - مادرشوهرم امشب برای شام می‌آید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد in-law

  1. noun A relative by marriage
    Synonyms: relative-in-law

ارجاع به لغت in-law

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «in-law» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/in-law

لغات نزدیک in-law

پیشنهاد بهبود معانی