با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inhibitor

ɪnˈhɪbɪt̬ər ɪnˈhɪbɪtə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پزشکی داروسازی مهارکننده (چیزی که یک فرآیند را متوقف یا کند می‌کند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The drug acts as a potent inhibitor, preventing the growth of cancer cells.
- این دارو به‌عنوان یک مهارکننده‌ی قوی عمل می‌کند و از رشد سلول‌های سرطانی جلوگیری می‌کند.
- The enzyme inhibitor effectively halted the reaction in its tracks.
- آنزیم مهارکننده به‌طور موثری واکنش را در مسیر خود متوقف کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inhibitor

  1. noun A substance that retards or stops an activity
    Antonyms: activator

ارجاع به لغت inhibitor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inhibitor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inhibitor

لغات نزدیک inhibitor

پیشنهاد بهبود معانی