پزشکی داروسازی مهارکننده، بازدارنده، جلوگیریکننده (چیزی که یک فرآیند را متوقف یا کند میکند)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The enzyme inhibitor effectively halted the reaction in its tracks.
آنزیم مهارکننده بهطور موثری واکنش را در مسیر خود متوقف کرد.
The drug acts as a potent inhibitor, preventing the growth of cancer cells.
این دارو بهعنوان بازدارندهای قوی عمل میکند و از رشد سلولهای سرطانی جلوگیری میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inhibitor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inhibitor