آخرین به‌روزرسانی:

Inhibitor

ɪnˈhɪbɪt̬ər ɪnˈhɪbɪtə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پزشکی داروسازی مهارکننده، بازدارنده، جلوگیری‌کننده (چیزی که یک فرآیند را متوقف یا کند می‌کند)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The enzyme inhibitor effectively halted the reaction in its tracks.

آنزیم مهارکننده به‌طور موثری واکنش را در مسیر خود متوقف کرد.

The drug acts as a potent inhibitor, preventing the growth of cancer cells.

این دارو به‌عنوان بازدارنده‌ای قوی عمل می‌کند و از رشد سلول‌های سرطانی جلوگیری می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inhibitor

  1. noun a substance that retards or stops an activity
    Antonyms:
    activator

ارجاع به لغت inhibitor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inhibitor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inhibitor

لغات نزدیک inhibitor

پیشنهاد بهبود معانی