فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Instantiate

ɪnˈstænʃɪeɪt ɪnˈstænʃɪeɪt

گذشته‌ی ساده:

instantiated

شکل سوم:

instantiated

سوم‌شخص مفرد:

instantiates

وجه وصفی حال:

instantiating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive formal

عینیت بخشیدن، تجسم بخشیدن، تحقق بخشیدن، بازنمایی کردن، نمونه‌ای از چیزی بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

This case instantiates the challenges of modern education.

این مورد، چالش‌های آموزش مدرن را بازنمایی می‌کند.

The sculpture instantiates the idea of freedom.

این مجسمه مفهوم آزادی را تجسم می‌بخشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The design instantiates traditional Persian aesthetics.

این طراحی، نمونه‌ای از زیبایی‌شناسی سنتی ایرانی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد instantiate

  1. verb to represent, express, or give a concrete example of an abstract concept or idea; to make something real or specific.

ارجاع به لغت instantiate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «instantiate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/instantiate

لغات نزدیک instantiate

پیشنهاد بهبود معانی