گذشتهی ساده:
instantiatedشکل سوم:
instantiatedسومشخص مفرد:
instantiatesوجه وصفی حال:
instantiatingعینیت بخشیدن، تجسم بخشیدن، تحقق بخشیدن، بازنمایی کردن، نمونهای از چیزی بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This case instantiates the challenges of modern education.
این مورد، چالشهای آموزش مدرن را بازنمایی میکند.
The sculpture instantiates the idea of freedom.
این مجسمه مفهوم آزادی را تجسم میبخشد.
The design instantiates traditional Persian aesthetics.
این طراحی، نمونهای از زیباییشناسی سنتی ایرانی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «instantiate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/instantiate