فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jammy

ˈdʒæmi ˈdʒæmi

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مربایی

She was thrilled to find a jammy donut in the bakery.

از اینکه در مغازه‌ی شیرینی‌پزی یک دونات مربایی پیدا کرده بود، هیجان‌زده بود.

We had jammy toast for the breakfast.

صبحانه نان تست مربایی خوردیم.

adjective informal

انگلیسی بریتانیایی خوش‌شانس، خرشانس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He was feeling jammy after winning the lottery.

بعد از برنده شدن در بخت‌آزمایی احساس کرد خوش‌شانس است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت jammy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jammy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jammy

لغات نزدیک jammy

پیشنهاد بهبود معانی