آخرین به‌روزرسانی:

Knock Up

ˈnɑːkˈəp nɒkʌp

معنی‌ها

phrasal verb

آبستن کردن، حامله کردن

phrasal verb

به هیجان آوردن، فراخواندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knock up

  1. phrasal verb put together, fabricate or assemble (particularly if done hastily or temporarily)
  1. phrasal verb impregnate (especially out of wedlock)

ارجاع به لغت knock up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knock up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/knock up

لغات نزدیک knock up

پیشنهاد بهبود معانی