امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Knockabout

ˈnɑːkəbaʊt ˈnɒkəbaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
کشتی کوچک بادبانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun adjective
زمخت، زبر و خشن، پرسروصدا، پر‌لاف‌‌و‌گزاف
noun adjective
ویژه‌ی کارهای سخت
- knockabout clothing
- لباس کار، لباسی که کثیف یا لک شدن آن مهم نیست
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد knockabout

  1. adjective Full of rough and exuberant animal spirits
    Synonyms: boisterous
  2. adjective Marked by vigorous physical exertion
    Synonyms: rough, rough-and-tumble, rugged, strenuous, tough

ارجاع به لغت knockabout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «knockabout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/knockabout

لغات نزدیک knockabout

پیشنهاد بهبود معانی