بزنبزن، زدوخورد، کتککاری (بینظموترتیب)، درگیری خشن
The rough-and-tumble between the two hockey players resulted in a penalty for both teams.
کتککاری بین دو بازیکن هاکی منجر به اعلام پنالتی برای هر دو تیم شد.
The street fight quickly turned into a rough-and-tumble between the two rival gangs.
دعوای خیابانی به سرعت به درگیری خشن بین دو باند رقیب تبدیل شد.
پرخشونت، پرجستوخیز، خشن و نامنظم، شلوغپلوغ، پردادوقال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a rough-and-tumble fight
کتککاری پرخشونت
The rough-and-tumble political debate left the candidates exhausted.
مناظرههای سیاسی پردادوقال، نامزدها را بسیار خسته کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rough-and-tumble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rough-and-tumble