فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Lacrimal

معنی و نمونه‌جمله

adjective

( lachrymal ) (کالبدشناسی) اشکی، اشک‌آور، کیسه اشک، استخوان اشکی چشم، ویژه اشک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

lacrimal gland

غده‌ی اشکی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lacrimal

  1. adjective relating to or located near the organ that produces tears
    Synonyms:
    lachrymal

ارجاع به لغت lacrimal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lacrimal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lacrimal

لغات نزدیک lacrimal

پیشنهاد بهبود معانی