فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ladder

ˈlædər ˈlædər ˈlædə

شکل جمع:

ladders

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

نردبان

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

This ladder has 20 rungs.

این نردبان بیست پله دارد.

The firefighter climbed up the ladder to rescue the trapped cat.

آتش‌نشان برای نجات گربه‌ی گیرافتاده از نردبان بالا رفت.

noun singular

مراتب، مراحل، درجات، نردبان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Education is often seen as a necessary step on the career ladder.

آموزش اغلب به عنوان گامی ضروری در مراتب شغلی دیده می‌شود.

a ladder of success

نردبان موفقیت

noun countable

انگلیسی بریتانیایی دررفتگی (جوراب)

She noticed a ladder in her stockings.

متوجه دررفتگی در جوراب‌هایش شد.

I need to buy a new pair of tights since there's a ladder in my old tights.

باید جوراب‌شلواری جدیدی بخرم زیرا جوراب‌شلواری قدیمی‌ام دررفتگی دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ladder

  1. noun a row of unravelled stitches
    Synonyms:
    run ravel steps scale stairway step-stool
  1. verb come unraveled or undone as if by snagging
    Synonyms:
    run

Collocations

an extension ladder

نردبان تاشو

ارجاع به لغت ladder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ladder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ladder

لغات نزدیک ladder

پیشنهاد بهبود معانی