فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mailbox

ˈmeɪlbɑːks ˈmeɪlbɒks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

صندوق پست

He placed the package carefully inside the mailbox.

بسته را با احتیاط داخل صندوق پست گذاشت.

I walked down the street to check my mailbox and was pleased to find a letter from an old friend.

به سر خیابان رفتم تا صندوق پست خودم را بررسی کنم. از پیدا کردن نامه‌ای از دوست قدیمی خوشحال شدم.

noun countable

کامپیوتر صندوق پستی، نامه‌دان

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

My mailbox is constantly filling up with spam emails.

صندوق پستی من دائماً با ایمیل‌های اسپم پر می‌شود.

I have too many unread emails in my mailbox, I need to organize them.

رایانامه‌های خوانده‌نشده‌ی زیادی در نامه‌دان خودم دارم، باید آن‌ها را سازماندهی کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mailbox

  1. noun a private box for delivery of mail
    Synonyms:
    letter box postbox

ارجاع به لغت mailbox

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mailbox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mailbox

لغات نزدیک mailbox

پیشنهاد بهبود معانی