استادانه، ماهرانه
She played the piano masterfully.
پیانو را استادانه نواخت.
The chef masterfully prepared the dish.
سرآشپز غذا را استادانه آماده کرد.
The artist masterfully blended colors to create a beautiful painting.
این هنرمند رنگها را ماهرانه درهمآمیخت تا تابلویی زیبا خلق کند.
آمرانه، ریاستمآبانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The CEO masterfully dictated every aspect of the project, leaving no room for input from others.
مدیرعامل تمام جنبههای پروژه را آمرانه دیکته کرد و جایی برای نظرات دیگران باقی نگذاشت.
The CEO masterfully controlled the meeting.
مدیرعامل نشست را ریاستمآبانه کنترل کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «masterfully» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/masterfully