گذشتهی ساده:
misattributedشکل سوم:
misattributedسومشخص مفرد:
misattributesوجه وصفی حال:
misattributingبهاشتباه نسبت دادن، بهصورت نادرست نسبت دادن، بهغلط نسبت دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He misattributed his failure to external factors instead of taking responsibility for his actions.
بهجای پذیرش مسئولیت اعمالش، او شکست خود را بهغلط به عوامل بیرونی نسبت داد.
The success of the project was misattributed to one person, when it was a team effort.
موفقیت پروژه بهاشتباه به یک نفر نسبت داده شد، درحالیکه این موفقیت نتیجهی تلاش گروهی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «misattribute» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/misattribute