بخل، خساست، تنگنظری، ناخنخشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The community criticized her miserliness during the charity event.
مردم در جریان این مراسم خیریه از خساست او انتقاد کردند.
His miserliness prevented him from enjoying life's simple pleasures.
بخل او را از لذت بردن از خوشیهای سادهی زندگی باز میداشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «miserliness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/miserliness