Miserliness

ˈmaɪzərlinəs ˈmaɪzlinəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
بخل، خساست، تنگ‌نظری، ناخن‌خشکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The community criticized her miserliness during the charity event.
- مردم در جریان این مراسم خیریه از خساست او انتقاد کردند.
- His miserliness prevented him from enjoying life's simple pleasures.
- بخل او را از لذت بردن از خوشی‌های ساده‌ی زندگی باز می‌داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت miserliness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «miserliness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/miserliness

لغات نزدیک miserliness

پیشنهاد بهبود معانی