فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Morbidity

mɔːrˈbɪdəti mɔːˈbɪdɪti

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

پزشکی ابتلا، شیوع، گسترش (بیماری)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

The morbidity of diabetes continues to rise in urban areas.

میزان ابتلا به دیابت در مناطق شهری همچنان درحال افزایش است.

The morbidity rates for certain cancers vary significantly across different demographics.

نرخ شیوع سرطان‌های خاص در جمعیت‌های مختلف به‌طور قابل توجهی متفاوت است.

noun uncountable

بیماری، مریضی، رنجوری، ناخوشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The novel's exploration of morbidity left readers both intrigued and disturbed.

یافته‌های رمان در مورد بیماری، خوانندگان را مجذوب و مضطرب کرد.

The documentary addressed societal morbidity, showcasing our obsession with true crime stories.

این مستند به بیماری‌های اجتماعی می‌پردازد و وسواس ما را نسبت به داستان‌های جنایی واقعی نشان می‌دهد.

noun uncountable

پزشکی عوارض (بیماری)

Researchers are studying the morbidity associated with obesity.

محققان درحال بررسی عوارض مرتبط با چاقی هستند.

Public health officials aim to reduce the morbidity from influenza each winter.

هدف مقامات بهداشت عمومی کاهش عوارض ناشی از آنفولانزا در هر زمستان است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد morbidity

  1. noun the quality of being unhealthful and generally bad for you
    Synonyms:
    unwholesomeness morbidness
    Antonyms:
    wholesomeness
  1. noun an abnormally gloomy or unhealthy state of mind
    Synonyms:
    morbidness

ارجاع به لغت morbidity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «morbidity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/morbidity

لغات نزدیک morbidity

پیشنهاد بهبود معانی