گذشتهی ساده:
nockedسومشخص مفرد:
nocksوجه وصفی حال:
nockingزهکمان، چلهبند (تسمهای که به کمان میبندند و تیر را بهوسیلهی آن پرتاب میکنند)
A small chip in the nock can significantly affect an archer's aim and performance.
تراشهای کوچک در زهکمان میتواند بهطور قابلتوجهی روی هدف و عملکرد تیرانداز تأثیر بگذارد.
The archer carefully placed the arrow in the nock before drawing back his bow.
تیرانداز قبلاز اینکه کمان خود را به عقب بکشد، تیر را بادقت در چلهبند قرار داد.
سوفار، دهانهی تیر (جایی در تیر که آن را به کمان بند میکند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He carefully inserted the arrow's nock into his bow, readying it for release.
او بادقت سوفار پیکان را در کمان خود فرو کرد و آن را برای رها کردن آماده کرد.
The archer adjusted his finger on the nock, preparing to take aim at his target.
کماندار انگشت خود را روی دهانهی تیر تنظیم کرد و آماده شد تا هدفش را نشانه بگیرد.
تیر در کمان گذاشتن
The archer expertly nocked the arrow against the bowstring.
تیرانداز بامهارت تیر را در چلهبند کمان گذاشت.
Carefully nocking the arrow, he prepared to release it.
او بااحتیاط تیر در کمان گذاشت و آماده شد تا آن را رها کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nock» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nock