فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Online

ˈɑːnlaɪn ˈɒnlaɪn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb A2

برخط، آنلاین

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

I prefer online shopping over going to the store.

خرید برخط را به فروشگاه رفتن ترجیح می‌دهم.

I enjoy playing online games.

از بازی‌های آنلاین لذت می‌برم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He studies online.

برخط درس می‌خواهند.

She prefers to chat online rather than talk on the phone.

او ترجیح می‌دهد به جای صحبت با تلفن، به‌صورت آنلاین چت کند.

My friend and I chat online every night.

من و دوستم هر شب آنلاین چت می‌کنیم.

I learned how to play guitar online.

نواختن گیتار را به‌صورت برخط یاد گرفتم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد online

  1. adjective being in progress now
    Synonyms:
    on-line
  1. adjective on a regular route of a railroad or bus or airline system
    Synonyms:
    on-line
    Antonyms:
    off-line

ارجاع به لغت online

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «online» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/online

لغات نزدیک online

پیشنهاد بهبود معانی