فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Outcrop

ˈaʊtkrɑːp ˈaʊtkrɒp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    زمین‌شناسی صخره، بیرون‌زدگی، برآمدگی
    • - The geologist carefully examined the outcrop of rocks to determine their composition.
    • - زمین‌شناس به دقت بیرون‌زدگی‌های صخره‌ها را بررسی کرد تا ترکیب آن‌ها را مشخص کند.
    • - The outcrop of fossils provided valuable information about the region's ancient history.
    • - برآمدگی فسیل‌ها اطلاعات ارزشمندی را درمورد تاریخ باستانی آن منطقه فراهم کرد.
  • verb - intransitive
    سر بیرون کردن، رخ دادن، نمودار شدن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد outcrop

  1. noun The earthly crust
    Synonyms: bared rock, bared soil, exposed surface, projecting land mass
  2. noun The part of a rock formation that appears above the surface of the surrounding land
    Synonyms: outcropping, rock outcrop

ارجاع به لغت outcrop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outcrop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outcrop

لغات نزدیک outcrop

پیشنهاد بهبود معانی