فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Outcrop

ˈaʊtkrɑːp ˈaʊtkrɒp

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

زمین‌شناسی صخره، بیرون‌زدگی، برآمدگی

The geologist carefully examined the outcrop of rocks to determine their composition.

زمین‌شناس به دقت بیرون‌زدگی‌های صخره‌ها را بررسی کرد تا ترکیب آن‌ها را مشخص کند.

The outcrop of fossils provided valuable information about the region's ancient history.

برآمدگی فسیل‌ها اطلاعات ارزشمندی را درمورد تاریخ باستانی آن منطقه فراهم کرد.

verb - intransitive

سر بیرون کردن، رخ دادن، نمودار شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outcrop

  1. noun the earthly crust
    Synonyms:
    exposed surface projecting land mass bared soil bared rock
  1. noun the part of a rock formation that appears above the surface of the surrounding land
    Synonyms:
    outcropping rock outcrop

ارجاع به لغت outcrop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outcrop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outcrop

لغات نزدیک outcrop

پیشنهاد بهبود معانی