با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید
خرید اشتراک

    Pacemaker

    ˈpeɪsˌmeɪkər ˈpeɪsˌmeɪkə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    • noun
      دستگاه تنظیم‌کننده ضربان قلب، سرمشق، راهنما، پیشقدم
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد pacemaker

    1. noun A horse used to set the pace in racing
      Synonyms: pacesetter, pacer
    2. noun A specialized bit of heart tissue that controls the heartbeat
      Synonyms: cardiac pacemaker, sinoatrial node, SA node
    3. noun An implanted electronic device that takes over the function of the natural cardiac pacemaker
      Synonyms: artificial pacemaker

    ارجاع به لغت pacemaker

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pacemaker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pacemaker

    لغات نزدیک pacemaker

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری