فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Paramedic

ˌpærəˈmedɪk ˌpærəˈmedɪk

شکل جمع:

paramedics

توضیحات:

همچنین می‌توان از paramedical به‌جای paramedic استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پیراپزشک، پارامدیک (بالاترین رتبه در فوریت‌های پزشکی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He thanked the paramedic for saving his life.

او از پیراپزشک برای نجات جانش تشکر کرد.

A paramedic always keeps a cool head during crises.

یک پارامدیک همیشه در هنگام بحران خون‌سردی خود را حفظ می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paramedic

  1. noun emergency medical technician
    Synonyms:
    EMT medical assistant nurse ambulance attendant

ارجاع به لغت paramedic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paramedic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/paramedic

لغات نزدیک paramedic

پیشنهاد بهبود معانی