شغل پارهوقت، کار پارهوقت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A part-time job can provide valuable work experience.
شغل پارهوقت میتواند به تجربهی کاری ارزشمندی بینجامد.
She found a part-time job that fits perfectly with her schedule.
او شغل پارهوقتی پیدا کرد که کاملاً با برنامهی زمانبندی او مطابقت دارد.
She found a part-time job at the local bookstore.
او در کتابفروشی محلی یک کار پارهوقت پیدا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «part-time job» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/part-time-job