با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Part-time

ˈpɑːrtˈtaɪm ˈpɑːttaɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective adverb B1
    پاره‌وقت، نیمه‌وقت
    • - a part-time employee
    • - کارمند پاره‌وقت
    • - She works part-time at the grocery store on weekends.
    • - او آخر هفته‌ها در خواربارفروشی به‌صورت نیمه‌وقت کار می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد part-time

  1. adverb For less than the standard number of hours
    Synonyms: half-time
    Antonyms: full-time
  2. adjective Involving less than the standard or customary time for an activity
    Synonyms: parttime
    Antonyms: full-time

ارجاع به لغت part-time

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «part-time» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/part-time

لغات نزدیک part-time

پیشنهاد بهبود معانی