آخرین به‌روزرسانی:

Passerby

ˈpæsərˈbɑɪ ˌpɑːsəˈbaɪ

شکل جمع:

passersby

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: passer-by

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

رهرو، عابر، رهگذر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The child got lost and was helped by a kind passerby.

کودک گم شده بود و رهگذری مهربان به او کمک کرد.

No passerby noticed the wallet lying on the ground.

هیچ عابری متوجه کیف پولی که روی زمین افتاده بود نشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد passerby

  1. noun a person who passes by casually or by chance
    Synonyms:
    passer-by passer

ارجاع به لغت passerby

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «passerby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/passerby

لغات نزدیک passerby

پیشنهاد بهبود معانی