کار، محصول، عمل (با استفاده از مداد یا قلممو)، مدادکاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The penciling on the artist's canvas was delicate and precise.
کار با مداد روی بوم هنرمند ظریف و دقیق بود.
The art teacher praised his students' penciling skills during class.
معلم هنر از مهارتهای مدادکاری دانشآموزانش در کلاس تعریف کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «penciling» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/penciling