آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Pendant

ˈpendənt ˈpendənt

شکل جمع:

pendants

معنی pendant | جمله با pendant

noun countable

آویز گردن‌بند

Hesam bought her a gold pendant for her birthday.

حسام برای تولدش آویز طلایی خرید.

She always wears a small silver pendant shaped like a heart.

او همیشه آویز نقره‌ای کوچکی به شکل قلب به گردن دارد.

adjective formal

آویزان، معلق، آویخته، آویزان‌شده

شکل نوشتاری دیگر: pendent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The tree had pendant branches that almost touched the ground.

درخت، شاخه‌های آویخته‌ای داشت که تقریباً به زمین می‌رسیدند.

I love the look of those pendant lights in the kitchen.

من ظاهر آن چراغ‌های آویزان در آشپزخانه را دوست دارم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pendant

  1. noun ornament
    Synonyms:
    earring locket pendent lavaliere lavalière chandelier
  1. noun correlative
    Synonyms:
    equal parallel one of a pair
  1. adjective held from above
    Synonyms:

سوال‌های رایج pendant

شکل جمع pendant چی میشه؟

شکل جمع pendant در زبان انگلیسی pendants است.

ارجاع به لغت pendant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pendant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pendant

لغات نزدیک pendant

پیشنهاد بهبود معانی